۳ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

اطلاعیه!

جلد اول گریشا رو به اتمام می‌رسونم، نفس عمیقی می‌کشم و به بیرون خیره میشم. 

به آسمون آبی، درختایی که یواش یواش برای خواب اماده میشن، ماشین ها و همینطور پرنده ها. 

فکر میکنم دیگه کاری ندارم که انجامش بدم، اما یکدفعه چیزی به من هشدار میدهد...! 

تق‌تق، سلام! 

امیدوارم حالتون ستاره‌ای باشه:>

مدت هاست که بیان مثل قبل نیست، همه خیلی بزرگ شدن و پر از مشغله، دیگه کمتر ستاره ها روشن میشن و من نمیدونم از این ۳۴ نفری که اینجان، هنوز بیان رو چک میکنن . بخاطر همین داشتم به گردگیری بیان فکر میکردم، نمیدونم چند نفر از شما شرایطش رو دارید که بازهم اینجا بنویسید، ولی من اینجا میمونم، تاجایی که بتونم (احساس این فیلما بهم دیت داد که یکی سردسته میشه میرن شورش*خنده*) پس تلاشم رو میکنم تا له اینجا کمک کنم. 

چند روز پیش این به دلایل فنی برداشته شد  پست باعث شد که ایده یک چالش به ذهنم رسید، پس

از همین تریبون شمارو به ° ده برگ از ماه ° دعوت میکنم =)) 

ماجرا از این قراره که شما ده روز، اول روزمره نویسی میکنید(اما! با قوانینی که میگم!) 

بعد هم به پرسش روز پاسخ میدید. 

  • ۶
  • حرف‌ها [ ۱۴ ]
    • ⋆˚ Haleh
    • سه شنبه ۲۷ شهریور ۰۳

    ابتدای دریا.

    حواستون به شکوفه های گیلاس هست؟ لطفا باهاشون مهربون باشید، آخه تابستون دیگه کم کم داره وسایلش رو جمع میکنه و از پیشمون میره!

    سلام! 

         امروز میخوام درمورد یک سریال ژاپنیِ درحال پخش صحبت کنم که خیلی بوجی‌موجی‌ه. همچنین یک حس و حال تابستون طور داره. 

    درواقع میخواستم صبر کنم تا پخشش تموم بشه، بعد درموردش پست بذارم ولی حقیقت! انقدر دوستش دارم که نمیتونم دو هفته دیگه صبر کنم پس الان پستم رو می‌نویسم.

    قبل از اون باید بگم که خیلی خرسندم که دوباره اینجا دارم یک چیز با محتوا مینویسم، چند وقت پیش تو ایتا یک دیلی زدم ولی اونجا خودم نبودم، ولی اینجا، تو بیان، احساس میکنم خودمم و حس خوبی دارم. ( درواقع اصلا حس بدی ندارم که وسط پست سریال محبوبم دارم چرت‌وپرت میگم^^) 

    بگذریم! 

  • ۵
  • حرف‌ها [ ۹ ]
    • ⋆˚ Haleh
    • چهارشنبه ۱۴ شهریور ۰۳

    طلوع

    فکر میکنم تقریبا یک‌سالی میشه که اینجا چیزی ننوشتم. از بیان دور شدم و وبلاگم خاک خورده. 

    تو این مدت خیلی چیزا تغییر کردن، خود من‌هم خیلی تغییر کردم، چه مثبت چه منفی. 

    اما، با همه اینا دلم میخواد به بیان برگردم، نه اینطوری که فقط بیام غر بزنم و بگم امروز خیلی فلان بود، میخوام مثل قبل بنویسم، از کتابایی که میخونم، فیلم/سریال هایی که میبینم، چیزایی که به نظرم قشنگن و ... . 

    میخوام حداقل یک قدم برای بازگشت به قبل‌ترها بردارم و این شروع دوباره منه. 

    خورشید دوباره اینجا طلوع کرده و حالا حالا هم غروب نمیکنه. 

     

  • ۸
  • حرف‌ها [ ۱ ]
    • ⋆˚ Haleh
    • شنبه ۱۰ شهریور ۰۳